صفحه شخصی جواد یاری   
 
نام و نام خانوادگی: جواد یاری
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کاردانی معماری
شغل:  دانشجو
شماره نظام مهندسی:  00000
تاریخ عضویت:  1389/08/02
 روزنوشت ها    
 

 این شعر مال کیه؟ بخش عمومی

6

دلم خوش بود به شمع محفل یار
که گرم میکرد دل من را دو چندان
شبی که شمع را باد از دلم برد
دلم تابناک شد از تیرگی ها
به صد ترس و هزاران لرز و فریاد
رساندم این شبم را من به فردا
به دنبالش فرستادم چو قاصد
به ایمانی رسیدم آن دقایق
که لاف است و نبوده هیچ عشفی
به جز یک مشت الفاظ بهشتی
هم اکنون که نوشتم این شعررا
غمم نیست کمتر از صد دل خدایا
من دیوانه اینجا چشم به راهم
و میسوزم شب و روز از فراغش
خدایا،یا به من نوری رسانی
ویا اندر دلم آتش فشانی
که باشد در دلم تا لحظه ی گور
و یا هرگز نگردد شمع،پر نور

یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 11:42  
 نظرات    
 
جواد عزیزی اجیرلو 08:27 دوشنبه 9 آبان 1390
4
 جواد عزیزی اجیرلو
دوست عزیز اینکه شعر نیست
بیشتر به نثر شبیه است
بهزاد حسین زاده 09:25 دوشنبه 9 آبان 1390
3
 بهزاد  حسین زاده
ممنون زیبا بود
لیلا براریان 18:15 دوشنبه 9 آبان 1390
3
 لیلا براریان
مرسی زیباست